«وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ»
قرآن کریم به عنوان يكى پيشگويى درباره سران كفر و سردمداران شرك در آیات اولیه سوره یس مى گويد:
فرمان و وعده الهى بر اكثر آنها تحقق يافته و به همين دليل ايمان نمى آورند.[1]
اين در مورد كسانى است كه تمام خطوط ارتباطى خود را با خدا قطع كرده بودند، پيوندها را گسسته و تمام دريچه هاى هدايت را به روى خود بسته بودند و لجاجت و عناد و خيرهسرى را به حد اعلى رساندهاند؛ آرى اينها هرگز ايمان نخواهند آورد و راه بازگشتى ندارند چرا كه تمام پلها را در پشت سر خود ويران كرده اند.
حقيقت اين است كه انسان در صورتى اصلاح پذير و قابل هدايت است كه فطرت توحيدى خود را با اعمال زشت و اخلاق آلودهاش به كلى پايمال نكرده باشد و گرنه تاريكى مطلق بر قلب او چيره خواهد شد و تمام روزنه هاى اميد براى او بسته مى شود.
در آيه بعد اين گروه نفوذ ناپذير را توصیف میکند: ما در گردنهاى آنها غلهايى قرار داديم كه تا چانه هاى آنها ادامه دارد، و سرهاى آنها را به بالا نگاه داشته است.[2]
آيه فوق هم مىتواند ترسيمى از حال اين گروه بىايمان در دنيا باشد و هم بيان حال آنها در آخرت كه تجسمى است از مسائل اين جهان و اگر اين جمله به صورت ماضى ذكر شده مشكلى ايجاد نمىكند، زيرا در بسيارى از آيات قرآن مجيد حوادث مسلم آينده يا صيغه فعل ماضى بيان شده است و نيز مى تواند اشاره به هر دو معنى باشد، هم حال آنها در اين جهان و هم حالشان در جهان ديگر.
آيه بعد یعنی آیه 9 سوره یس توصيف ديگرى از همين افراد است و ترسيم گويايى از عوامل نفوذناپذيرى آنها، مى فرمايد: ما در پيش روى آنها سدى قرار داديم و در پشت سرشان سدى:
«و جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا»
آنها در ميان اين دو سد چنان محاصره شده اند كه نه راه پيش دارند و نه راه بازگشت! و در همين حال چشمان آنها را پوشانديم لذا چيزى را نمى بينند؛ عجب ترسيم گويايى، از يك سو همچون اسيرانى هستند كه در غل و زنجيرند و از سوى ديگر حلقه غل چنان پهن و گسترده است كه سرهاى آنها را به آسمان متوجه ساخته و مطلقا از اطراف خود چيزى نمىبينند! از سوى سوم سدى از پيش رو و پشت سر آنها را در محاصره خود قرار داده و راه پيش و پس را بر آنها بسته است و از سوى چهارم چشمان آنها بسته شده، و قدرت ديد و باصره آنها به كلى از كار افتاده است.
كسى كه داراى چنين اوصافى است چه كارى از او ساخته است؟
چه چيزى مى فهمد؟
چه چيزى مى تواند ببيند؟
و چگونه مىتواند گام بردارد؟
به همين دليل در آخرين آيه مورد بحث صريحا مىگويد:" براى آنها يكسان است، چه آنها را انذار كنى، يا نكنى، ايمان نمى آورند:
«وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ».[3]
نكته های از آیه:
1- از كار افتادن ابزار شناخت:
انسان براى اينكه بتواند از عالم بيرون وجود خود آگاه شود از وسائل و ابزارى بهره مى گيرد كه به آن ابزار شناخت گفته مى شود؛ اين وسائل خداداد اگر مورد بهره بردارى صحيح قرار گيرند روز به روز قويتر و نيرومندتر مىشوند، و بهتر و دقيقتر حقايق را نشان مىدهند، اما اگر مدتى در مسيرهاى انحرافى قرار گيرند، و يا اصلا از آنها استفاده نشود، تدريجا تحليل رفته و يا به كلى دگرگون مىشوند و حقايق را وارونه نشان مى دهند، درست همانند آئينه صافى كه گرد و غبار ضخيمى آن را بپوشاند، و يا خراش هاى زياد و عميقى بر چهره آن وارد شود كه ديگر نمى تواند چيزى را نشان دهد، و اگر نشان دهد هرگز با واقعيت آن تطبيق نمى كند.
2- سدهايى از پيش و پس:
اين سؤال براى بعضى از مفسران مطرح شده است كه مانع اصلى براى ادامه حركت سدهاى پيش رو است، سد پشت سر چه معنى دارد؟
بعضى پاسخ گفته اند: انسان داراى دو گونه هدايت است، هدايت نظرى و استدلالى، و هدايت فطرى و وجدانى، سد پيش رو اشاره به اين است كه او از هدايت نظرى محروم مى گردد، مى خواهد به عقب باز گردد و به هدايت فطرى نظر بيفكند، سد و مانع پشت سر، او را از بازگشت به فطرت باز مى دارد.[4]
بعضى ديگر گفته اند: سد پيش رو اشاره به موانعى است كه او را از وصول به آخرت و سعادت جاويدان باز مى دارد، و سد پشت سر چيزى است كه او را حتى از رسيدن به سعادت و آرامش در دنيا مانع مى شود.[5]
3- محروميت از سير آفاقى و انفسى:
براى شناخت خداوند معمولا دو راه براى مطالعه وجود دارد مطالعه در نشانه هاى خدا كه در جسم و جان انسان است، و آن را" آيات انفسى" مى نامند و مطالعه در آياتى كه در بيرون وجود او در زمين و آسمان و ثوابت و سيارات و كوه و دريا وجود دارد، و آن را" آيات آفاقى" مىگويند كه قرآن مجيد در آيه 53 سوره فصلت به آن اشاره كرده، مى فرمايد: به زودى آيات خود را در" آفاق" و" انفس" به آنها نشان مى دهيم تا براى آنها ثابت شود كه خداوند حق است.
هنگامى كه قدرت شناخت انسان از كار مى افتد هم طريق مشاهده آيات انفسى بر او بسته مى شود، و هم مشاهده آيات آفاقى.
در آيات فوق جمله:
«إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ»
اشاره به معنى اول است، زيرا غلها چنان سر آنها را به بالا نگاه مى دارد كه حتى قدرت ديدن خويشتن را ندارند، و سدهاى پيش و پس چنان چشم آنها را از مشاهده اطراف خود باز مىدارد كه هر چه نگاه مى كنند جز ديوار سد چيزى را نمى بينند و از مشاهده آيات آفاقى محروم مى شوند.[6]
[1] . یس/ 7.
[2] . یس/ 8.
[3] . یس/ 10.
[4]. تفسير كبير فخر رازى، ذيل آيات مورد بحث.
[5]. تفسير قرطبى، ذيل آيات مورد بحث.
[6] . مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ دهم، 1371ش، ج18، ص 320.
قرآن و اهل بيت عليهم السلام رمزماندگاري...برچسب : نویسنده : farajolahabbasia بازدید : 232