پاسخ:
طرح شباهت اميرالمؤمنان (عليه السلام) با حضرت هارون (عليه السلام) از اينجا شكل مي گيرد كه پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله ) در مواضع متعدد[1] خطاب به امام علي (ع) فرمودند:
« تو براي من به منزله هارون براي موسي هستي ، جز اينكه بعد از من پيامبري نيست».
از جمله يكي از اين مواضع كه مشهورترين نقل هم هست، جريان جنگ تبوك است كه پيامبر (ص) به سوى تبوك حركت كرد و على (ع) را در مدینه به جاى خود قرار داد، على (ع) عرض كرد آيا مرا در ميان كودكان و زنان مىگذارى (و اجازه نمىدهى با تو به ميدان جهاد بيايم) پيامبر (ص) فرمود: «أ لا تَرضَى أن تَكونَ مِنِّى بِمَنزِلَةِ هارون مِن موسى إلّا أنَّه لَيسَ نَبِىٌّ بَعدى» ؛ «آيا راضى نيستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى جز اينكه پيامبرى بعد از من نخواهد بود».
از اين رو در متون دینی شيعه و سني از اين حدیث با عنوان "حدیث منزلت" یاد میشود.
شباهت هاي حضرت هارون عليه السلام با امير مومنان علي عليه السلام :
الف ) شباهت ها در آيات:
1ـ وزارت ،ياري گري و مشاركت در امور
قرآن کریم در آیه 53 سوره مریم میفرماید که خداوند حضرت هارون (ع) را از باب رحمتش به حضرت موسی (ع) بخشید و در جای دیگر درخواستهای حضرت موسی (ع) از خداوند را مطرح میکند که از آن جمله تعیین هارون به عنوان وزیر خود است: (وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي). حضرت موسی (ع) هدف خود را از تعیین برادر خود به وزارت و معاونت چنین مطرح میکند: (اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي)[2]
در اين آيات ، سه منزلت ـ با نگاه به جهات مشابهت با امام علي (ع) ـ مطرح شده است: وزارت، کمککاري و مشارکت در امر و در احاديث پيامبر (ص) نيز اين مقام ها براي امام علي (ع) به صراحت، تعيين شده است. از پیامبر اکرم (ص) چنین روایت شده است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مَا سَأَلَكَ أَخِي مُوسَى أَنْ تَشْرَحَ لِي صَدْرِي وَ أَنْ تُيَسِّرَ لِي أَمْرِي وَ أَنْ تُحَلِّلَ عُقْدَةَ مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيّاً أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً»[3] ؛ «خدایا من از تو همان درخواستی را میکنم که برادرم موسى تقاضا نمود: سينهام را گشاده دارى، و كارها را بر من آسان كنى، گره از زبانم بگشايى، تا سخنانم را درك كنند، براى من وزيرى از خاندانم قرار دهى، برادرم على را، خداوندا پشتم را با او محكم كن، و او را در كار من شريك گردان تا تو را بسيار تسبيح گوييم و تو را بسيار ياد كنيم كه تو به حال ما بصير و بينايى».
2ـ خلافت و جانشینی
حضرت موسي (ع) هنگامي كه راهي ميقات چهل روزه شدند، خطاب به برادر خود، چنين فرمودند:(...اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ) [4] و اينگونه حضرت هارون (ع) را جانشين خود در ميان بني اسرائيل قرار دادند.
امام علي (عليه السلام) فرمودند: «خداوند ... پيامبرش را با من پشتيباني كرد و مرا به ياري دادن او گرامي داشت ... و تنها مرا به وصايت او ويژه ساخت و براي جانشيني در امتش برگزيد. پيامبر (صلّي الله عليه و آله) در مجلسي انبوه از مهاجر و انصار فرمودند: اي مردم علي براي من به منزله هارون براي موسي است، جز آنكه پيامبري پس از من نيست. پس مؤمنان به ياري خداوند، سخن پيامبر (صلّي الله عليه و آله) را دريافتند؛ زيرا مي دانستند كه من،نه برادر نَسَبي اويم ـ آنگونه كه هارون برادر موسي بود ـ و نه پيامبر بودم؛ بلكه آنچه از سوي او صادر شد جانشين كردن من بود، همان گونه كه موسي، هارون را جانشين خود كرد، آنجا كه مي گويد: (اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ)[5]
3ـ مخالفت مردم با وصايت
بر اساس آیه 75 سوره مبارکه یونس، حضرت هارون (علیه السلام) جزو پیامبرانی است که خداوند او را با حضرت موسی (علیه السلام)، به سوی فرعون و فرعونیان فرستاد اما آنان از پذیرش دعوت این دو پیامبر، سرباز زدند.[6]
چنین اتفاقی برای امام علی (علیه السلام) پیش آمد؛ آنگاه که پس از وفات پیامبر اکرم (ص) گروهی وصایای مکررّ ایشان را در تعیین وصی خود، نادیده گرفتند و در سقیفه بنی ساعده گردآمدند تا تعیین خلیفه کنند، همانگونه که فرعونیان در برابر دعوت حضرت موسی و هارون چنین کردند و این در حالی است که زمینهچینیهایی در به دست گرفتن خلافت از سوی بعضی مهاجران نیز صورت گرفته بود ؛ همچون ممانعت از نوشتن وصیتنامه توسط پیامبر اکرم (ص) و تأخیر انداختن حرکت سپاه اُسامه علی رغم تأکیدهای مکرّر آن حضرت و ... . [7]
4ـ انحراف امت از مسير ولايت
يكى از آثار اين خلافت، وجوب اطاعت مطلق است و وجوب اطاعت براى هارون، به حكم خلافت او از موسى است نه به حكم نبوّت او. در حديث منزلت، وجوب اطاعت مطلق براى اميرالمؤمنين (ع) به حكم خلافت ايشان از رسول خدا (ص) خواهد بود.[8]
قرآن كريم مي فرمايد بنىاسرائيل در غياب حضرت موسى (ع) خلافت هارون را ناديده گرفتند و نهايتاً توسط فتنه سامري[9] گوسالهپرست شدند.[10] مسلمانان نيز توسط فتنه سامري اين امت[11]، پس از رسول خدا (ص) خلافت اميرالمؤمنان (ع) را نپذيرفتند و تسليم امر رسول خدا (ص) نشدند.
5ـ فاروق امّت بودن
قرآن درباره حضرت موسي و هارون (عليهما السلام) مىفرمايد:" ما به موسى و هارون فرقان ـ وسيله تشخيص حق از باطل ـ داديم ..." (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ ...)[12]
در روايات بسياري، در كتب فريقين، رسول خدا (ص)، در مواضع متعدد، امام علي (عليه السلام) را فاروق امت، يعني كسي كه جدا كننده حق از باطل است، معرفي فرمودند. در روایتی رسول اللَّه (صلّى اللّه عليه و آله) فرمودند: «پس از من، طولى نمىكشد كه فتنهای بر پا مىشود، در اين هنگام ملازم على بن ابيطالب باشید؛ به دليل اينكه او نخستين كسى است كه به من، ايمان آورده است، و او نخستين كسى است كه در روز قيامت با من مصافحه مىكند، و او صدّيق اكبر و فاروق اين امت است که میان حق و باطل جدا سازی میکند»[13]
شباهت ها در روایات:
شباهت هاي امام علي (عليه السلام) با حضرت هارون (عليه السلام) در روايات رسول الله (صلّي الله عليه و آله) عبارتند از:
1ـ واجب بودن اطاعت از او[14]؛
2ـ برترين خلق[15]؛
3ـ سمت وزارت[16]؛
4ـ سمت خلافت[17]؛
5ـ سمت وصايت[18]؛
6ـ منزوي شدن توسط قوم و تباني بر عليه او[19]
[1] . از جمله این مواضع: یوم الإنذار، یوم المؤاخاة، غزوه تبوک، سد الأبواب، پس از فتح خیبر و ...
[2] . طه/ 29 ـ 32.
[3] . البرهان في تفسير القرآن ؛ هاشم بحرانی، مؤسسه بعثه، قم، چاپ اول ، 1374ش، ج3، ص 762، ح 7007.
[4] . اعراف/ 142.
[5] . رك : كافي ؛ محمد كليني ، ج 8، ص 26، ح 4 . و رك: دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2، ص 20 ـ 23، ح 428.
[6] . یونس/ 76.
[7] . به عنوان يك نمونه ر.ک: شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید معتزلی، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، 1404 ق، چ1، ج4، ص 63 و ج 11، ص 45.
[8] . رك : حديث المنزلة ، آيتاللّه سيّد على ميلانى، ۴۳ـ ۴۴. ورك: الشافى فى الامامه، سيد مرتضي ، ج ۳، ص ۱۱. ورك: مقاله: دلالت حديث منزلت بر مقام فرض الطاعه، اصغر غلامی.
[9] . طه/ 85.
[10] . اعراف/ 148.
[11] . روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، محمدتقی مجلسی، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، قم، 1406ق، چ2، ج1، ص 320 .
[12] . انبياء/48.
[13] . أُسدالغابة في معرفه الصّحابه، ابن اثير، دار إحياء التراث العربي، بيروت، بیتا، ج 5، ص 287. ور.ك: دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2 و 8.
[14] . الإحتجاج، طبرسی، ج1، ص 297، ح 52 . ورك: دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2، ص 40، ح 461.
[15] . تاريخ دمشق، ابن عساکر، ج42، ص 176، ح 8605 . ورك : دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2، ص 38، ح458.
[16] . التوحيد، شیخ صدوق، ص311، ح2 . ورك: دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2، ص40، ح462.
[17] . تاريخ دمشق، ج42، ص 98، ح8441 . ورك: دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2، ص 26، ح 441.
[18] . امالي صدوق، ص100، ح77 . ورك: دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2، ص 40، ح 463. ر.ك: ج1، ص 566 ـ 635.
[19] . كمال الدين، شیخ صدوق، ص 264، ح 10 . ورك: دانش نامه أميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج2، ص40، ح 464.
برچسب : نویسنده : farajolahabbasia بازدید : 292