تحجر در لغت به معنای «سختشدن مانند سنگ» و در اصطلاح به معنای ذهن بسته و تنگ نظری و اندیشه راکد و ساکن است. به کسی متجر میگویند که اندیشه پویایی نداشته باشد و خشک مغز و بستهذهن باشد.[۱] «تحجرگرایی» به آن دسته از نگرشهای دینی گفته میشود که از شکفتن اندیشه دینی و برقراری تعامل نظری و عملی با جامعه و سیاست پرهیز میکند.[۲]
شهید مطهری جریان متحجرین را همواره از عوامل انحطاط مسلمانان میدانست.
مطهری، متحجر را دگماندیش و جمودباور می داند که حاضر نیست به اندیشهها و ایدههای غیر از خود کمترین توجهای داشته باشد.[۳]
شهید مطهری معتقد است متحجرین، کهنهگراها و مرتجعینی هستند که تلاش میکنند تا قطعه تاریخی صدر اسلام را با تمام ویژگیها و مختصات پدیداریاش، نظیر شرایط جغرافیایی، اجتماعی و روانی، در زمان حال و آینده باز تولید کنند. آنها از هر چه نو است متنفرند و جز با کهنه خو نمیگیرند. از نظر آنها دین مأمور حفظ آثار باستانی است و نزول قرآن برای آن است که جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان حالی که هست میخکوب نماید. آنها معتقدند که هر وضعی که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعائر دینی است و باید حفظ و نگهداری شوند. آنها از اسلام جز آموزههای بسته، رسوبشده و انعطافناپذیر انتظار ندارند و همواره راکد و تحول ناپذیرند.[۴]
او انسانِ گرفتار تعصبها و تحجرها را از آزادی معنوی و عقلی محروم میداند.[۵] وی اعتقاد دارد بعضی افراد به حکم جمودی که دارند خیال میکنند دین اسلام آمده است که اوضاع عالم را از هر جهت ثابت و دنیا را به شکل موزه آثار باستانی درآورد. از این رو با هر چیز تازهای مخالفند؛ هرچند شاید آن چیز تازه با هدفهای دین اسلام سازگارتر باشد. مطهری معتقد است این افراد اسیر عادات و مأنوسات خودشان هستند و به آن عادات و مأنوسات، رنگ دینی و مذهبی میدهند.[۶]
شهید مطهری در یادداشتهایش با نقل خاطرهای آورده است که آیتالله بروجردی در خانه خود، تلفن داشتند و عدهای نزد آیتالله بروجردی آمدند و به ایشان پیشنهاد کردند تلفن را از خانهشان بردارند. او از این افراد به متحجرین یاد میکند.[۷] در جایی دیگر میگوید هرچه دانشمند بزرگ تاکنون اسلام داشته، این خشکمقدسها میگویند این مسلمان و شیعه نبوده، بلکه کافر است.[۸]
شهید مطهری اخبارییون را نیز یکی از مهمترین گروههای متحجرین میداند که جمود زیادی بین آنان حاکم است.[۹]
مطهری خوارج را از اولین متحجران میداند که امام علی(ع) با آنها به مقابله برخاست و اگر این مبارزه نبود «جامعه اسلامی در جمود و تقشر و تحجر و حماقت فرو میرفت.»[۱۰] مرتضی مطهری میگوید امام علی(ع) خوارج را بدترین مردم میداند با آنکه شاید در نظر عدهای آدمهای خوبی درنظر بیایند. اما امام علی(ع) درباره آنها گفته است که تیرهایی هستند در دست شیطان که هر لحظه ممکن است شیطان از آنها بهره ببرد.[۱۱]
او با اعتقاد بر اینکه جمود ضررهای زیادی بر دنیای اسلام زده است بر این نظر است که حضرت علی(ع) را خشکمقدسها و کسانی که از سر شب تا صبح عبادت میکردند اما دچار تحجر بودند کشتند. او تفکری که قاتل حضرت علی(ع) است را جمود فکری در اسلام میداند.[۱۲]
مطهری فقه خوارج را فقه مخصوصی میداند که بسیار جامد است. خوارج معتقد هستند تمام فِرَق اسلامی کافرند غیر از خودشان. و هرکسی که گناه کبیره مرتکب بشود کافر است. خوارج یک فقه به اصطلاح تنگ و تاریک به وجود آوردند. به همین دلیل بعدها منقرض شدند، چون اساساً فقه خوارج فقه عملی نبود.[۱۳] خوارج نتیجه آمیختگی عقاید دینی با جهالت و تعصب خشک است.[۱۴]
به اعتقاد مطهری دو جریان قشری و جمود در جهان اسلام وجود دارد: یکی جریان خوارج که شکم زنی را به جرم عدم تمکین شوهرش از تبرّی از امام علی(ع) پاره کردند. و دیگر جریان اشعریگری در اهلسنت و اخباریگری در شیعه که تا حدی هنوز هم جلو اجتهاد آزاد را گرفته است.[۱۵]
شهید مطهری تحجر را به جمود تفسیر نمودند و نتیجه جمود، توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است. جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خود انس نمیگیرد.[۱۶] در جای دیگر میفرماید: «اسلام با جمود مخالف است. جمودها و خشکمغزیها و علاقه نشاندادن به هر شعار قدیمی و حال آن که ربطی به دین اسلام ندارد، بهانه به دست مردم جاهل میدهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند.»[۱۷] مطهری جمود را مربوط میداند به ضعف عقل و نه به کمعلمی. به نظر وی تبعیت از اسلاف و شهرت و اجماع، نوعی جمود است[۱۸] او میگوید فرد جامد، هسته و پوسته را از هم تمیز نمیدهد، وسیله و هدف را تمیز نمیدهد، درجه اهمیت را درک نمیکند و شخصیتها و افکار آنها را دین میپندارد.[۱۹]
استاد مطهری، تهدیدهای گذشتهی تاریخ تفکر اسلامی در حوزه دینشناسی را، در جمود و قشریگری اشعریان و حنبلیان که به تفسیرهای ظاهر بینانه، قیاسهای نابجا و حتی تأویلهای مادیگرایانه منتهی میشد، میبیند. آنها برای عقل آدمی در فهم و معرفت دینی، نقش و منزلتی قائل نبودند و مایه رکود و قرار گرفتن کلام اصیل در تزویرهای سیاسی و فرقهسازیهای کلامی شدند. مطهری، مولفههایی چون نگرش محدود به اسلام، عدم شناخت نیازهای زمان، عدم پاسخگویی عمیق و فراگیر به سوالها و شبهات و حتی توقف در آنها و در جا زدن و شبیهسازی فرهنگ اسلام به فرهنگ کلیسایی قرون وسطا را از مولفههای ساختاری و بنیادین جهل، جمود، تحجر و زمینهساز خطر تجدد افراطی برمیشمارد.[۲۰]
او یکی از بیماریهای اجتماعی جامعه اسلامی را «تقشر و تحجر» میداند. تقشر مانع جریان علم و حقیقت میشود. بعضی از مردم نسبت به دین حالت تقشر پیدا میکنند و فقط به ظروف اهمیت میدهند نه به معنی. و بعضی حالت تحجر و توقف.[۲۱] برای سازگاری دین و زمان و مکان، خروج از جهالت و جمود فکری میان مسلمانان لازم و ضروری است.[۲۲]
مطهری، یکی از افراد پیشرو میان عالمان اسلامی را که با جمود و تحجر مبارزه کرد، شیخ طوسی میداند که اجتهادِ شیعه با او و کتاب مبسوط شروع شد؛ که نوعی خروج از جمود بود.[۲۳] شهید مطهری درباره شیخ طوسی میگوید شور و ایمان و دلباختگی او به اسلام هرگز او را بهسوی جمود سوق نداده است.[۲۴]
برچسب : نویسنده : farajolahabbasia بازدید : 67