قرآن کتابی آسمان و تحریف ناپذیر برای هدایت بشریت

ساخت وبلاگ

امروزه برخی تلاش می کنند قرآن را تحریف شده بپندارند و این در حالی است که خود این افراد تلاش دارند این تفکر را به جامعه تزریق کنند که باید محوریت همین قرآنی باشد که در دست مسلمانان است و باید به این افراد گفت شما چگونه قرآنی را که تحریف شده می دانید محور معرفی می کنید آیا این جز این است که محور بودن قرآن برای این است که حتی یک کلمه نیز از آن کم یا زیاد نشده است و این همه قرآنی است که جبرئیل امین به رسول خدا نازل کرده است و خود خدا تضمین حفظ آن را به عهده گرفته است پس چرا پندار تحریف قرآن را در سر می پرورانید؟

 به همین مناسبت مطالبی درباره تحریف ناپذیر بودن قرآن در این وبلاگ گذاشته می شود باشد که این افراد به خود آیند و با ظاهری اسلامی وحی الهی و محوریت قرآن را زیر سوال نبرند

وحیانی بودن قرآن کریم با هماورد طلبی از انس و جن برای آوردن کتابی همانند قرآن یا سوره‌ای و یا ده سوره مثل آن ثابت می‌شود و چون کسی را یارای آوردن مثل آن نبوده و نیست و نخواهد بود، این کتاب به عنوان معجزه‌ای الهی شناخته شده است و همین در قداست و فوق بشری بودنش کافی است.

از این رو قرآن وحیانی است چون اعجاز دارد و تحریف نشده است زیرا دلایل غیر قابل انکار بر تحریف نشدن وجود دارد.

این قرآن جهانی و جاودانه است و منحصر به عصر خاص نمی‌باشد و این را از تصریح آیات فراوان می‌توان ثابت نمود و این یعنی این قرآن از همان ابتدا قرار بود که هدایت‌گر بشریت تا روز قیامت باشد و خود قرآن نیز بارها به کتاب بودنش تصریح کرده است و رسول خدا نیز به کاتبان وحی دستور نوشتن آن را می‌داد؛ بنابراین از اول هم قرار بود نوشته شود و به عنوان کتاب در جامعه هدایت‌گری کند.


مقدمه

اسلام هویّتش به قرآن است و لذا مسلمانان نسبت به جایگاه و شأن قرآن کریم بسیار حساس هستند و از قدیم هم بر روی موضوع تحریف قرآن کریم مباحث بسیار شده است و علما از مذاهب اسلامی هر کدام به وجهی از کیان این کتاب گرانسنگ حمایت کرده اند و وجوه اعجاز آن را بیان کرده اند؛ البته میان مسلمانان سئوالاتی نسبت به وجوه مختلف آیات و تفاوت واژه ها و عبارات قرآن مطرح بوده و نیز از جانب مخالفان شبهاتی در ماهیت این کتاب مطرح شده بود که دانشمندان در حد وسع خود به آنها پاسخ داده اند؛ آنچه بیشتر از نظر کلامی می‌توان گفت این است که خدا حجت را بر بندگانش تمام کرده و برای او کتابی نازل فرموده است که مردم را هدایت و به روز رستاخیز هشدار دهد و لازمه آن این است که این کتاب از دستبرد بشر بدور باشد.

1. هماورد طلبی قرآن اثبات کننده وحیانی بودن آن

1-1. هماورد طلبی بهترین دلیل بر دعوت به اندیشه در معارف قرآنی

قرآن احتجاج خداوند براي پيامبرش در برابر بشریت مي‌باشد و رسول خدا بر حقانیت خود یقین داشته و واهمه‌ای از کسی ندارد، برای همین همه را دعوت كرده تا اگر در وحیانی بودن قرآن شک دارند، همانند آن را بياورند .[1] گاهی با دعوت به آوردن سوره‌ای مثل قرآن: «و اگر دربارة آنچه بر بنده خود نازل كرده‌ايم شك و ترديد داريد، يك سوره همانند آن بياوريد، و گواهان خود را ـ غير خدا ـ  فراخوانيد اگر راست مي‌گوييد.»[2] گاهی با دعوت به آوردن ده سوره مثل قرآن: «آيا مي‌گويند: او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده؟! بگو اگر راست مي‌گوييد، شما هم ده سوره ساختگي همانند اين قرآن بياوريد و تمام كساني را كه مي‌توانيد ـ غير از خدا ـ دعوت كنيد.»! [3] و گاهی با دعوت به آوردن مثل قرآن: «بگو اگر انسان‌ها و جنيان اتفاق كنند همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند يكديگر را در اين كار كمك كنند.» [4]

این هماورد طلبی بهترین دلیل بر این است که قرآن کریم با تهدید، ارعاب و بدون استدلال و تعقل، ایمان کسی را ارزشمند نمی‌داند و کسی به خاطر تحقیق در حقانیت قرآن مورد مواخذه قرار نمی‌گیرد.

1-2. شکست هماوردان دلیل بر تحقق نقد و بحث پذیری قرآن

ادبا، سخنوران، فرهيختگان علم و ادب در طول تاریخ به هماوردی قرآن پاسخ داده و پس از مبارزه و ناتواني، اعتراف کرده‌اند که قرآن کلام بشري نيست. افرادي چون وليد بن مغيره مخزومي که در ميان مشرکين صدر اسلام به امير سخن معروف بود،[5] عتبه بن ربيعه از بزرگان و مشاهير سخن قريش، نضر بن حارث کلده از سران و تيز هوشان عرب و ... .[6]

حتي دانشمندان غربي و غیر مسلمان در عصر مدرن امروزی و شرق‌شناسانی كه از روي انصاف به قرآن نگريسته‌اند و آن را به دور از تعصبات ديني مطالعه کرده‌اند، هم تصديق کرده‌اند که قرآن کلام غير بشري و بي‌نظير است؛ از جمله:

  • جان ديون پورت در کتاب «عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن» مي نويسد: «همه اين معنا را قبول دارند که قرآن با بليغ ترين و فصيح ترين لسان به لهجه قبيله قريش که نجيب ترين و اديب ترين عرب هاست، نازل شده و مملو از درخشنده ترين شکل ها و محکم ترين تشبيهات است».[7]
  • دكتر «لورا واكيا واگليري» استاد دانشگاه «ناپل» در كتاب «پيشرفت سريع اسلام» هم مي‌نويسد: «قرآن كتابي است كه نمي توان از آن تقليد كرد... . چطور ممكن است اين كتاب اعجاز آميز ساخته محمد باشد در صورتي كه او يك عرب درس نخوانده‌اي بود ... .»[8] وی در جای دیگر مي‌نويسد:‌ بزرگ‌ترين معجزة اسلام، قرآن است كه به وسيله آن يك رشته روايات و داستان‌هاي منظم و مقطوع و اخباري مبني بر قطعيات مطلقه به ما مي‌رسد.[9]
  • توماس كارليل درباره رسول خدا مي‌نويسد: اين شخص،  از سرچشمه بي‌پايان هستي براي ما پيغام آورده است؛ ما هرگز نمي‌توانيم او را مرد دروغ‌گو بناميم؛ رسالت و پيامي كه او ادا كرد، جز حق محض و سخنان او جز نداي راست و پيام حق كه از دنياي ناديده و ناشناخته برآمده است،‌ چيزي ديگري نبود.[10]
  • هوستون اسميت (Huston smith) نیز مي‌گويد‌:‌ اسلام بر آن است كه كتب مقدسه يهود و نصاري نيز همچنان وحي و الهام آسماني بوده‌اند كه از مصدر جلال الهي ناشي گشته‌اند،‌ از اين رو پيروان آن اديان را اهل كتاب مي‌خوانند. با آن همه،‌ دو كتاب تورات و انجيل (عهد قديم و جديد) داراي دو نقص است كه كتاب اسلام از آن دو مبرا مي‌باشد:‌ نخست اين كه آن‌ها در مراحل ابتدايي رشد روحاني بشر نازل گشته‌اند. ديگر آن كه نويسندگان كتب مقدسه در طول زمان، آن دو را از اصل منحرف ساخته و در هر دو تحريف روا داشته‌اند.[11]

حاصل سخن آن که به شهادت قطعي تاريخ، انسان‌های منکر و مغرض، به مبارزه با قرآن کریم برخاسته و تمام توان خود را به کار بستند، اما هرگز نتوانستند کاري از پيش ببرند و این بهترین دلیل بر دعوت قرآن به نقد خود و برخورد فیزیکی نکردن با آنها و وحیانی بودن و دخالت ندادن بشر در آن می‌باشد چرا که از حقانیت و درستی خود مطمئن است و هراسی از نقد دیگران ندارد و رسول خدا و حاکمان کشورهای اسلامی و علمای دین هیچ وقت این افراد را مجازات نکرده و یا فتوا به جواز مجازات هم نداده‌اند. البته سیره عقلا بر این است که با افراد معاند برخورد داشته باشد؛ اما قرآن کریم به همین هم رضایت نداده و فقط وعده عذاب اخروی می‌دهد.

2. امی بودن رسول الله و معارف والای قرآنی دلیل دیگر بر وحیانی بودن قرآن

زبان عربی در فنون معانی، بیان، فصاحت و بلاغت قابلیت بسیار بالایی دارد و در عصر نزول قرآن، ادیبان و سخنوران بسیار متبحری وجود داشتند؛ قرآنی که بر پیامبر درس نخوانده نازل شد، همگی آنان را شگفت زده کرد و به اعجاز آمیز بودن آن اعتراف داشتند، اما برخی از آنان برای قبول نکردن این کتاب، نسبت‌های ناروایی مانند ساحر یا شاعر بودن را به پیامبر می‌دادند؛ خداوند با مطرح كردن  بحث امی بودن به همه متذکر می‌شود که این پیامبری که چنین قرآنی را آورده است، نزد کسی درس نخوانده و فنون فصاحت و بلاغت و معانی و بیان و دیگر فنون ادبی و کلامی را از کسی نیاموخته و در عین حال کتابی آورده که بزرگان این علوم را متحیر نموده و آنان را به اعتراف وا داشته است که این کلام بشر نیست.

خواندن و نوشتن براى هر انسانى كمال محسوب مى‏شود، اما گاه شرائطى پيش مى‏آيد كه نخواندن و ننوشتن كمال است و اين در مورد خاتم انبياء كاملا صدق مى‏كند، چه اينكه اگر دانشمندى درس خوانده و فيلسوفى آگاه و پر مطالعه، ادعاى نبوت كند و كتابى ارائه دهد، ممكن است ترديدهايى پيش بيايد كه اين كتاب انديشه‏هاى خود او اوست یا از کسی یاد گرفته است و قرآن روی همین نکته تاکید می‌کند که : «تو هرگز پيش از اين كتابى نمى‏خواندى و با دست خود چيزى نمى‏نوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب) سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند»؛[12] اما اگر از ميان يك قوم عقب افتاده يك انسانى كه هرگز محضر استادى را درك نكرده، كتابى با محتوايى بسيار بلند و معارفی والا، ارائه دهد، اهل منطق و آزاد اندیش این حقیقت را درک می‌کنند كه اين تراوش مغز او نيست، بلكه وحى آسمانى و تعليم الهى است؛[13] امام رضا سلام الله علیه در مناظره با علماي اديان خطاب به رأس الجالوس (عالم يهودي) فرمود: «از جمله دلايل صدق پيغمبر ما آن است كه او شخصيتي يتيم، تهيدست و چوپان بود، هيچ كتابي نخوانده و نزد هيچ استادي نرفته بود، با اين حال كتابي آورد كه حكايت پيامبران و خبر گذشتگان و آيندگان در آن آمده بود».[14]

تنها بهانه‏اى که براى بعضى مانده، اين است كه پيامبر قبل از دوران نبوتش يكى دو سفر به شام كرد (براى مدتى كوتاه كه مشغول انجام برنامه تجارت بود) مى‏گويند شايد در اين يكى دو سفر با علماى اهل كتاب تماس گرفته و مسائل را از آنها دريافت داشته است! دليل سستى اين ادعا در خودش نهفته است كه اينهمه تاريخ پيامبران، احكام کاربردی، قوانين، مقررات و معارف والا را چگونه ممكن است انسان درس نخوانده و مكتب نرفته به اين زودى از افرادى بشنود و به خاطر بسپارد و در مدت 23 سال پياده كند؟![15] و چرا این معارف و تاریخ پیامبران با کتاب‌های موجود یعنی تورات و انجیل تفاوت‌های اساسی دارد، در حالی که اگر رسول خدا آنها را از اهل کتاب آموخته بود، می‌بایست متفاوت نباشد.

از این رو يكي از نكات روشن زندگي رسول اكرم اين است كه آن حضرت به مكتب نرفته و درس نخوانده و نزد هيچ استاد شاگردي نكرده است و با هيچ نوشته و كتابي آشنا نبوده است و هیچکدام از مسلمانان[16] و غيرمسلمانان مدعي نشده است كه آن حضرت نزد كسي خواندن يا نوشتن آموخته است؛ چنانكه كارلايل در كتاب معروف الابطال مي‌گويد: «يك چيزي را نبايد فراموش كنيم و آن اينكه محمد هيچ درسي از هيچ استادي نياموخته است».[17]

رسول خدا در مدينه نیز گروهي کاتب داشت که وحي خدا، سخنان پيامبر، عهد‌نامه‌ها و پيمان نامه‌هاي رسول خدا با مشركين و اهل كتاب، دفاتر صدقات، ماليات‌ها و نامه‌هاي فراوان آن حضرت را به اطراف مي‌نوشتند.[18]

تاریخ پیامبر خدا از کودکی تا آخر عمر توسط افراد مختلفی نوشته شده است، به طوری که مشخصات فردی آن حضرت مانند اجداد بزرگوار، پدر و مادر، نحوه زندگی آنها، تاریخ وفات و علت فوت‌شان، تاریخ ازدواج پدر و مادر آن حضرت، تاریخ تولد، شیوه بزرگ شدن آن حضرت، جوانی و کارهایی که انجام می‌داده، همه در کتاب‌ها ثبت شده است؛ به عنوان نمونه در نرم افزار نبوی بیش از هشتصد جلد کتاب در باره تاریخ و خصوصیات و سخنان آن حضرت وجود دارد که هیچ کدام از این کتاب‌ها اشاره‌ای به فراگیری دانش توسط آن حضرت نکرده‌اند و بلکه تصریح شده که نزد هیچ کسی هیچ علمی را نیاموخته است و اگر آن حضرت نزد کسی خواندن یا نوشتن و یا حتی کتاب‌های ادیان آسمانی را نزد برخی از علما شفاهی آموخته بود، به یقین در این کتاب‌ها ذکر می‌شد و اینکه لحظات زندگی آن حضرت از تولد تا جوانی، از جوانی تا بعثت و از بعثت تا رحلت ثبت شده و هیچ اشاره‌ای به آموختن آن حضرت چه خواندن و چه نوشتن و چه یادگیری شفاهی نشده است؛ بالاترین دلیل بر این است که آن حضرت هیچ علمی را اعم از علم نوشتن، علم خواندن، علم شفاهی داستان‌ها و کتاب‌های دینی دیگر ادیان نزد هیچ کسی نیاموخته است و این یعنی معارف قرآن وحی الهی است نه فراگیری از افراد باسواد.

3. معارف همسو در ادیان بیانگر وحیانی بودن

اديان الهي از منشأ واحدي سرچشمه گرفته و همين امر موجب مي‌شود كه جوهره اصلي اديان بنابر فرض سلامت از تحريف يكي باشد؛ در اديان ابراهيمي وجود پاره‌اي از مشتركات در زمينه‌هاي اعتقادي، احكام و معارف،‌ توصيه‌هاي اخلاقي، قصص و سرگذشت‌ها، امري انكار‌ناپذير است و صراحت قرآن به دعوت اهل كتاب به پايبندي به پاره‌اي از اشتراكات انكارناپذير است؛ از سوي ديگر قرآن نزول وحي بر پيامبر را امري تازه و بي‌سابقه ندانسته و اشاره دارد كه برخي مطالبي كه در قرآن است در صحف اولين و كتاب پيشينيان وجود دارد. بنابراين صرف مشابهت ميان دو كتاب نمي‌تواند دليل اقتباس يكي از ديگري باشد چرا كه علت مشابهت قرآن با کتاب های آسمانی پیشین معلول وحدت خاستگاه مشترك اين کتاب ها يعني وحي آسماني می باشد. مشابهت اصول اعتقادي و اخلاقي همه پیامبران، وحدت خالق انسان و جهان، فرستاده بودن همه پيامبران از جانب یک خداوند و بالاخره ثابت و غیرقابل تغییر بودن ماهيت و اصول سعادت و شقاوت آدمي نمونه ای از این وحدت خاستگاه می باشد.

از همین روست که رزنتال اندیشمند خاورشناس معتقد است که اطلاعات برای داوری درباره آنچه که پیامبر می دانسته یا از آن آگاهی نداشته بسیار ناکافی است و درباره اصالت دعوت پیامبر می‌نویسد: «مهم نیست که تا چه اندازه شواهد مستحکم و قانع کننده دال بر تاثیر عوامل خارجی بر شکل گیری حیات عقلانی و معنوی محمد یافت شود؛ این عوامل هرگز نمی تواند موفقیت او را در آفرینش چیزی و تبدیل آن به نیرویی جاودانه که بر همه بشریت اثر نهاد به گونه‌ای رضایت بخش توضیح دهد، زیرا افراد دیگر نیز بدون شک در معرض چنین عواملی بوده‌اند، اما هیچ گونه تغییری در روند تاریخ ایجاد نکرده و گمنام باقی ماندند».[19]

4. دلایل دیگر تحریف نشدن قرآن

مطابق برخی از ادله هیچ تحریفی در قرآن به صورت کم یا زیاد شدن و یا به صورت تبدیل کلمات و آیات صورت نگرفته است که برخی از این ادلۀ عبارتند از:

4-1. گواهی تاریخ

قرآن از روز نخست به طور ویژه مورد توجه همه مردم به خصوص مسلمین بوده است. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) شخصاً محافظ قرآن بود و پیوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را می داد و مسلمانان موظف بودند آن را ثبت و حفظ کنند.[20]

4-2. تواتر قرآن

بر اساس آنچه که از نظرات علمای اسلام اعم از شیعه و اهل سنت استفاده می شود این است که تمام قرآن، آیات و کلمات آن متواتر بوده و دست تحریف در آن راه پیدا نکرده است. مگر عدۀ کمی از هر دو طرف که پاسخ آنها به صورت مفصل داده شده است.[21]

4-3.روایات

روایاتی که از حضرات معصومین(علیهم السلام) به دست ما رسیده است بیانگر آن است که در قرآن هیچ تحریفی صورت نگرفته است مانند روایت: «ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) می پرسد، مردم می گویند چرا خداوند فرموده است: "أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ " ولی نامی از علی و خاندان او نبرده است؟ حضرت فرمودند: در قرآن فریضه نماز نازل گردید، ولی از رکعات و شرایط آن نامی برده نشد تا آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خود بیان نمودند.»[22]

و یا روایت متواتر و معروف ثقلین[23] که وقتی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) دستور تمسک به آن تا روز قیامت را می دهند، روشن می شود که قرآن براى هميشه و تا روز قيامت محفوظ است، زيرا اگر قرآن تحريف شده باشد، به آن نمى‏توان تمسّك نمود.[24]

و یا روایاتی که ما را در حوادث و فتنه‏هاى روزگار، به قرآن ارجاع داده است[25] و یا روایات عرضۀ روایات بر قرآن[26] که اگر قرآن تحریف شده بود و یا اینکه حتی امکان تحریف در آن وجود داشت، چنین روایاتی معنا نداشت.

4-4.دلیل عقلی

قرآن، كتابى است كه براى هدايت و راهنمايى بشر نازل شده است، و به تصريح آيات آن خداوند انسان را از مراجعه به قرآن ناگزير مى‏داند. به ضرورت عقل نيز، بايد عارف دينى و اصول كلى و قانون اساسى اسلام در قالب يك كتاب مدون همواره در اختيار بشر باشد؛ همان گونه كه در اديان گذشته نيز وجود داشته است؛ حال اين معقول نيست كه خداوند كتابى را در اختيار بشر قرار دهد، سپس آن را رها كند تا هركس به ميل خود از آن كم نمايد و يا بر آن بيفزايد؛ به عبارت ديگر اين خود نقض غرض الهى مى‏شود. [27]

4-5. وجود کاتبان وحی

علاوه بر همه، پدیدۀ نویسندگان وحی نباید فراموش شود، یعنی کسانی که بعد از نزول آیات بر پیامبر، آنها را یادداشت می کردند.

بنا به نقل ابوعبدالله زنجانی در کتاب "تاریخ قرآن" پیامبر(صلی الله علیه و آله) نویسندگان متعددی داشت که وحی را یادداشت می کردند و آنها چهل و سه نفر بودند که بیش از همه امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) در امر کتابت قرآن ملازم پیامبر در این رابطه بودند.[28]

آنها در برخی موارد آنچه را که نوشته بودند، برای پیامبر می‌خواندند تا هر گونه اشتباه احتمالی رفع شود. کتابی که این همه نویسنده داشته، چگونه ممکن است تحریف شود؟

با توجه به این ادله و ادلۀ دیگر می توان چنین نتیجه گرفت که در قرآن علاوه بر اینکه تحریف صورت نگرفته است، امکان تحریف هم وجود نداشته و ندارد.

5. کتاب بودن قرآن و زمان تدوین آن

واژۀ «كتاب» بیش از دویست بار در قرآن به كار رفته است، در موارد بسيارى مراد از كتاب، قرآن كريم است و در مواردى هم منظور از كتاب؛ تورات، انجيل، نامه عمل، نوشته، لوح محفوظ و ... است.[29]

در کتب لغت یکی از معانی ریشۀ کتاب به معنای نوشته آمده است[30] و روشن است كه در آيات قرآن، كتاب به معنى مكتوب است.

حال چرا به «قرآن»، «كتاب» اطلاق شده است؟ برهان الدين زركشى نوشته است: «قرآن از آن روى «كتاب» ناميده شده است كه انواع قصص، آيات، احكام، اخبار و معارف را به گونه اى ويژه در خود جمع كرده است.»[31]

صبحى صالح در ضمن اشاره‏اى به نام‏هاى قرآن در اين باره مى‏نويسد: «عنوان «كتاب» براى قرآن اشاره به جمع و فراهم آوردن آن در سطور نگاشته ها است؛ چون كتابت به معنى جمع حروف و رسم و شكل دادن الفاظ است.»[32]

لذا روشن می شود که وقتی می فرماید ما این کتاب را نازل کردیم به معنای نوشته شدن است، و باید دانست که در آن زمان هم قرآن به دستور پیامبر نوشته می شده است، که در سطور بالا بدان اشاره شد.

قرآن و اهل بيت عليهم السلام رمزماندگاري...
ما را در سایت قرآن و اهل بيت عليهم السلام رمزماندگاري دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farajolahabbasia بازدید : 221 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 4:43